11سال گذشت
چقدر زود گذشت و اما سخت خیلی سخت
11سال پیش این موقع توی خونه دهات کنار ما آروم خوابیدی
صبح که بلند شدم گفتم کاش خواب بود
الان دو روزه تمام صحنه های 11,پیش جلوی چشممه
امروز از بیمارستان با آمبولانس بردنت دهات
چقدر سخت بود پام نمیکشید بیام بالا
مامان دلم برات تنگ شده
دلم برای خندیدنت برای نگاهت برای حرف زدنت تنگ شده
خیلی دوستت دااااااشتم
تو هیچوقت تکرار نمیشی
تو بهترین مامان بودی برام
برای ما همه کار کردی قربونت برم
عاااااااشقتم
برام خیلی دعا کن مامان اصلا خوب نیستم
تو با رفتنت همه چیز رو بردی
همه چیز رو
وقتی 18فروردین سپردیمت به خاک
همه امید و آرزو و همه ی خودم رو با خودت بردی
فقط میخام که دعام کنی
همین
|