نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





روزت مبارک

بازم آه و بازم حسرت

بازم غم نداشتن تو

بازم حسرت نداشتن تو

آخه امروز روز بهترین هاست 

امروز روز توست؛روز مادره

فرشته آسمونی من

 مامانم روزت مبارکـــــــــــــــــــــــــــبوسه

امروز دلم آتش گرفت از نبودنت و دوباره جای خالیت رو حس کردم

میدونم جای تو خوبه

و فرشته های آسمون امروز رو برات جشن میگیرند

نبودن تو 

فقط نبودن نیست

نبودن خیلی چیزهاست

کاش فقط امروز نگاهت رو داشتم

این دومین سالیه که روز مادر کنارمون نیستی

جات خیییییییلی خالیییییه مامان جونـــــــــــــــــــــــــــم

خدایا کاش فقط یک بار دیگر آغوشش را داشتم


[+] نوشته شده توسط زهره در 20:16 | 3 نظر |







اولين سالگرد

يكسال گذشت

يكسال از عروج آسمانيت گذشت

يكساله كه سيماى مهربانت رو نديدم

يكساله كه چشماى قشنگت رو نديدم

يكساله كه خنده هاى از سر شوقت رو نديدم

يكساله كه صدا گرمت رو نشنيدم

يكساله كه.......

يكسالى كه فقط گذشت

رفتى همه چيز رو باخودت بردى

يادمه هرموقع ميخواستى بري ده ميگفتى بدون تو نميرم

ميگفتى دلم نمياد تنهات بزارم ميگفتى نگرانتم

حالا يكساله كه بدون من رفتى ده

يكساله كه نگرانيهايت رو گذاشتى و رفتى

نگفتى زهره بدون تو چيكار ميكنه

چجورى دلت آمد تنهام بزارى؟

كاش ميمردم و روزاى بدون تو بودن رو نمى ديدم

بدون تو دنيا برام جهنمه

كاش هيچوقت تنهام نميذاشتى مامان

 هيچوقت


[+] نوشته شده توسط زهره در 21:28 | 4 نظر |







اولين عيد بدون تو

نزديك عيده اما اصلا حال و هواي عيد رو ندارم

مثل هر سال تو فكر چيدن سفره هفت سين نيستم 

آخه ديگه مگه عيدي هم دارم بدون تو عيد كه هيچ زندگي هم ندارم

امسال عيدمون سياهه

مامان ديگه بدون تو همه ي روزام سياهه

چقدر سخته كه نيستي وقتي به ته ش فكرميكنم

ميبينم ديگه نه ميبينمت نه صداتو ميشنوم ديوونه ميشم

همه ميگن حيف بود رفتي  همه ميگن زود بود رفتنت

اما نميدونم چرا خدا نخواست كه بموني.چرا خدا صدامونو نشنيد

كاش هيچوقت؛هيچوقت تنهام نميذاشتي

نميدونم تا كي بدون تو سكوت اين خونه رو تحمل كنم

خيلي سخته به جاي خودت با عكست حرف زدن

مامانم منتظرم زودتر اين ٢هفته بگذره تا بيام پيشت بيام باهات درد دل كنم

لحظه شماري ميكنم تا زودتر ٢٨ اسفند بشه بيام 

مواظب خودت باش بهترينمبوسه


[+] نوشته شده توسط زهره در 21:27 | 3 نظر |







مزار عشق


[+] نوشته شده توسط زهره در 19:10 | 2 نظر |







چرا

 مامانم،مامان گلم،عزیزم

چرا تنهام گذاشتی

چرا پشتم را خالی کردی

چرا انقدر زود رفتی

فکرنکردی بدون تو تنها چیکار کنم

بدون تو چجوری زندگی کنم

الان دیگه همه دلشون برام میسوزه 

دلشون واسه تنهاییم و بی مادریم میسوزه

خاله دیگه نمیذاره تنها باشم

خواهرا نمیذارن زیاد تنها بمونم

یه غصه بهشون اضافه کردم

تو که رفتی پشتم خالی شد

شکستم له شدم

بدون تو من هیچ هیچم

عکست رو گذاشتم گوشه اتاق همیشه میام خونه باهات حرف میزنم

اما چه فایده تو که دیگه هیچی نمیگی

مامان هیچ کس نمیتونه بفهمه چی میکشم 

توی خونه ت بدون تو فقط عذاب میکشم 

از وقتی هم که تصمیم گرفتم از خونه ت برم که دیگه بدتر شدم

اخه من از خونه ت برم دیگه کجا برم اروم شم

اینجا خونه توست وقتی میام خونمون انگار هستی که اروم میشم

اما برم سخت میشه 

میگن خاک سرده اما سردیش رو به ما نشان نداده

روز به روز بدتر میشم داغ تر میشم

هر چی زمان میگذره تازه میفهمم چه فرشته ای را از دست دادم

9روز تو بیمارستان بودی چقدر دعا کردیم،ناله کردیم،ضجه زدیم

به خدا التماس کردیم که تو رو دوباره بهمون بده اما خدا فریادهاو التماسهای مارو نشنید

و اون خاک هم تو را بلعید برای همیشه

وااااااااای مامان تو با ما چیکار کردی داغمون کردی سوزوندی ما رو

میگن تو دنیا هیچ کس مثل مادر نمیشه

کاش قدر تو مامان خوبم رو بیشتر میدونستم 

کاش دختر خوبی برات بودم کاش هیجوقت با صدای بلند باهات حرف نمیزدم

کاش هیچوقت سرت داد نمیکشدم

من رو بخاطر تمام ناسپاسیهایم ببخش مامانم

دوستت درام تا ابـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 18:51 | نظر بدهید |







اغوش مادر

اغوش


[+] نوشته شده توسط زهره در 18:47 | نظر بدهید |







یلدا

 

مامانی یلدا هم گذشت اما بدون تو

هر چند که دیگه بدون تو هیچی ندارم

شب یلدا هم برای من با شبهای دیگه هیچ فرقی نمیکند

تو که رفتی همه چیز را با خودت بردی

زمانی که تو رفتی منم همون موقع مردم منتها یه مرده متحرکم

اون لحظه ای که تو را به خاک سپردم امید و آرزو و خوشی و همه چیزم را با تو دفن کردم

مامان دیگه بدون تو هیچی ندارم هیچ مامانم

هنوزم که هنوزه به عکست زول میزنم میگم خداااااایا یعنی مامانم رفت؟

یعنی همه چیز تمام شد؟فکرشو که میکنم می بینم زود بود رفتنت زود بود پرکشیدنت

اخه هنوز زیر چشات چین و چروک نیفتاده بود اخه هنوز دستات چروک نشده بود

اخه هنوز قامتت خم نشده مامانم

خیلی زود بود پروازت مامانم و بهترینم

هنوزم وقتی از سرکار میام خونه منتظرم تو رو تو خونه ببینم 

خیلی سخته که دیگه تو خونه منتظرم نیستی

خیلی سخته که دیگه مامانی نیست که دیگه لیلایی نیست

این روزا خیلی دلم گرفته نمیدونم کجا  برم خودم را خالی کنم

کجا برم داد بزنم بگم خدااااااااااایا خیلی زود بود 

امروز 38 هفته ست که از رفتنت میگذره اما هنوز ما باور نداریم رفتنت رو مامان

یه وقتایی هست که هیچی ارومم نمیکنم حتی گریه هم ارومم نمیکنه

یه وقتایی دلم میخواد اونی که نیست باشه 

همین

گریهگریهگریهگریهگریهگریهگریه


[+] نوشته شده توسط زهره در 18:40 | نظر بدهید |







ای وای بر من

ای وای برمن

تا با توبودم

تا ماه رویت در سپهرم میدرخشید

از ننگ غفلت،جانم از مادر جدا بود

ناگه غروبت را به چشم خویش دیدم

قدر ترا آنگاه دانستم که مادر"کیمیا"بود.

تا سایه پر مهر مادر بر سرم بود

از آنهمه لطف خدا آگه نبودم

فریاد از این درد

تا دیده را از دیدن فرزند بر بست

یکباره خالی شد وجودم

دور از تو ای مادر!دختر تنهای تنهاست

مرگ تو ما را با مصیبت آشنا کرد

بی مادری خاک غریبی بر سرم ریخت

مرگ تو در روح دختر طوفان به پا کرد


[+] نوشته شده توسط زهره در 21:42 | يك نظر |







تنهایی

بازم 5شنبه شد بازم دلم گرفت اخه مامانم کجا برم باهات درد دل کنم کجا برم باهات حرف بزنم اخه چقدر ازت دور باشم مامان

شبهای جمعه همیشه دلم میگیره اخه نمیتونم بیام پیشت بیام سرمزارت باهات درد دل کنم.تا کی با عکست حرف بزنم تا کی سکوت این خونه رو تحمل کنم

هیچ کجا برام خاک تو نمیشه مامان خیلی ذلم برات تنگ شده خیلی هر چی بگم کم گفتم.

بدون تو خونه غم اباد زمانه ست مامان.تو که از این خونه رفتی همه چیز را با خودت بردی محبت،صفا،دوستی و گرمی و شادی و امید.دیگه بدون تو هیچی ندارم

بدون تو هیچی نیستم مامان لیلای گلم

تو که رفتی فقط برام اشک ماند و حسرت.

میسوزم از اینکه نتونستم برات کاری کنم.نتونستم یه گوشه ای از زحمات تو مادر خوبم رو جبران کنم..

خیلی بهت بدهکارم مامان .خیلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللی

مامان اروم بخواب برای تو از خدای رحیم رحمت وآمرزش می طلبم.


[+] نوشته شده توسط زهره در 21:0 | يك نظر |







تولدت مبارک

 

تنديس عشق،گنجينه مهر،مظهر محبت، مامانم

تـــــــــــــولــــــــــــــدت مبــــــــــــــارکــــــــــــــــ
امروز مثل سالهاي قبل ذوق و شوق نداشتم سالهاي قبل يه همچين روزي از چند روز قبلش تو فکر اين بودم که برات چي بخرم ،چي دوست داري بخرم
اما امسال از چند ماه قبل تو فکر اين بودم که خدايا تولد مامانم چيکار کنم به کي تبريک بگم براي کي کادو بخرم
امروز اگه بودي 62 ساله ميشدي کاش بودي مامان
زود بود خيلي زود بود بي مادر شدنم و اين سفر ابديت
زندگي بدون توبراي من مرگست،هيچ است مامانم .
فقط تو ميدوني که من بي تو و پس از رفتن تو چه کشيدم؟
هر کسي را که ميبينم مادرش را صدا ميزنه باهاش حرف ميزنه به او حسد ميبرم
منم دلم ميخواد يکي را به نام مادر صدا بزنم اما من که ديگه مادر ندارم در گرانبهايي چون تو ندارم.
دلم لک زده يه زره باهات حرف بزنم دلم براي نصيحتهايت هم تنگ شده
دلم تنگ شده تلفن بزني بهم باهام حرف بزني
اما افسوس و صد افسوس که نيستي
دعا کن که من هم بر تربتت بمانم و بميرم مادر
تولدت مبارک اي که خاموش خفته اي
تولدت مبارک مامانم،بهترينم و زندگي من

گریهگریهگریهگریهگریهگریه

گریهگریه


[+] نوشته شده توسط زهره در 7:35 | يك نظر |



صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 10 صفحه بعد